منابع و مآخذ

116 پست

شیخ فخرالدین عراقی

صبح ظهور نفس زد، آفتاب عنایت بتافت، نسیم سعادت بوزید، دریای جود در جنبش آمد. سحاب فیض چندان باران «ثم رش علیهم من نوره» بر زمین استعداد بارید كه «و اشرقت الارض بنور ربها» عاشق سیرآب آب حیات شد، از خواب عدم برخاست،‌ قبای وجود درپوشید، كلاه شهود بر سر نهاد، كمر شوق بر میان بست، قدم در راه طلب نهاد، و از علم به عین آمد و از گوش به آغوش، نخست دیده به گشاد و نظرش بر جمال معشوق آمد.

شیخ فخرالدین عراقی

باز فروغ آن جمال عین عاشق را، كه عالمش نام نهی، نوری داد، تا بدان نور آن جمال بدید، چه او را جز بدو نتوان دید، كه «لا تحمل عطا یاهم الا مطایاهم». عاشق چون لذت شهود یافت، ذوق وجود بچشید، زمزمۀ قول «كُن» بشنید، رقص كنان بر در میخانۀ عشق دوید.

شیخ فخرالدین عراقی

بدان كه در اثنای هر لمعه‌ای ازین «لمعات» ایمائی كرده می‌آید به حقیقتی منزه از تعین، خواه حبش نام نه خواه عشق، «اذلامشاحة فی الالفاظ»، و اشارتی نموده می‌شود به كیفیت سیر او در اطوار و ادوار، و سفر او در مراتب استقرار و استبداع، و ظهور او به صورت معانی و حقایق،‌ و بروز او به كسوت معشوق و عاشق و باز انطوای عاشق در معشوق عیناً، و انزوای معشوق در عاشق حكماً، و اندراج هر دو در سطوات وحدت او جمعاً.

شیخ فخرالدین عراقی

كلمه‌ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح بزبان وقت املاء كرده می‌شود، تا آینه معشوق هر عاشق آید، با آنكه رتبت عشق برتر از آنست كه بقوت فهم وبیان پیرامن سراپردۀ جلال او توان گشت،‌ یا بدیدۀ كشف و عیان بجمال حقیقت او نظر توان كرد.

نورالدین عبدالرحمان جامی

ورزش این نسبت شریفه می باید کرد بر وجهی که در هیچ وقتی از اوقات و هیچ حالتی از حالات از آن نسبت خالی نباشی، چه در آمدن و رفتن، و چه در خوردن و خفتن، و چه در شنیدن و گفتن، و بالجمله در جمیع حرکات و سکنات حاضر وقت می باید بود، تا به بطالت نگذرد، بلکه واقف نفس تا به غفلت برنیاید.

نورالدین عبدالرحمان جامی

آدمی اگرچه به سبب جسمانیّت در غایت کثافت است، امّا به حسب روحانیّت در نهایت لطافت است. به هرچه روی آرد حکم آن گیرد، و به هرچه توجّه کند رنگ آن پذیرد.

نورالدین عبدالرحمان جامی

جمیل علی الاطلاق حضرت ذوالجلال و الافضال است. هر جمال و کمال که در جمع مراتب ظاهر است، پرتو جمال و کمال اوست، آنجا تافته و ارباب مراتب بدان سمت جمال و کمال صفت یافته.

شیخ نجم الدین رازی

اي ملائكه تا اين مرغ خاك بر دنبال دارد شما ازو بهره مند شويد تا خاك بشريت بر دنبال اوست شما با او هم نشيني «إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» مي توانيد كرد چون اين خاك باز افشاند مقام او «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» باشد شما را پرو بال پرواز آن حضرت نباشد.

شیخ نجم الدین رازی

بدانكه در شبهات اين سؤالات و مقالات بسياري خلق از فضلاء و حكماء و علماي متقدّم و متأخر سرگردان بوده اند و هستند و هر اختلاف كه در مسائل اصولي افتاده است محلّ اشكال همه از اينجا بوده است و چون بحقيقت در جواب بياني شافي افتد بسي مشكلات كه به عمرهاي دراز از حكماي اوائل در آن رنج برده اند و حل نتوانستند كرد حل افتد «إن شاء اللّه وحده»

شیخ فخرالدین عراقی

عشق از روی معشوقی آینۀ عاشقی آمد، تا در وی مطالعۀ جمال خود کند و از وی عاشقی آینۀ معشوقی آمد، تا در او اسماء و صفات خود بیند، هر چند در دیدۀ شهود یک مشهود بیش نیامد، اما چون یک روی به دو آینه نماید هر آینه در هر آینه روی دیگر پیدا آید، با آنکه در حقیقت جز یکی نبود.

عین القضات همدانی

مبادا تصور کنی، که آنگونه معانی را می توان از راه این الفاظ دریافت کرد، و به عقل ناقص و هوش نارسای خویش در آن تصرّفی کنی. …..

سهل بن عبدالله تستری

از سهل پرسیدند که نشان بدبختی چیست؟

گفت: آنست که تو را علم دهد و توفیق عمل ندهد،

و عمل دهد و اخلاص ندهد، که عمل کنی بیکار کنی،

و یافت و صحبت دهد با نیکان و تو را قبول دل ندهد.

نورالدین عبدالرحمان جامی

ماسوای حقّ (عزّ و علا) در معرض زوال است و فنا، حقیقتش معلومی است معدوم، و صورتش موجودی است موهوم. دیروز، نه «بود» داشت و نه «نمود».
و امروز نمودی است بی «بود»، و پیداست که فردا
از وی چه خواهد گشود.

امام شافعی

«حبب الی من دنیاکم ثلاث ترک التکلف و عشره الخلق بالتلطف و الاقتداء بطریق اهل التصوف»

از دنیای شما سه چیز را دوست دارم:

ترک نمودن تکلف، و با مردم زندگی کردن با تلطف،

و اقتدا نمودن بر طریق اهل تصوف.

شیخ نجم الدین رازی

حقيقت بدان كه هر چيزي را يكبار زادن است الاّ آدمي و مرغ را و آنچه ذوات بيضه اند كه اينها را دو بار زادن است تا به كمال خود مي رسند.