لغت نامۀ اصطلاحات الصوفیه

آرزو

آرزو

میل است به اصل خود
اتحاد

اتحاد

عبارت است از شهود حقِ واحدِ مطلقی که به حق، کل به او موجود است
الف

الف

اشاره است به ذات احدیت، یعنی حق تعالی
انابت

انابت

انابت چیست؟ بازگشتن بهمه از چیز.
اُنس

اُنس

آسایش است و آرام به نزدیک دوست
توبه

توبه

بازگشتن است به خدای
حکمت

حکمت

دیدن چیزی است چنان که آن چیز است
خواطر / خاطر

خواطر / خاطر

خطاب و یا واردی که در آن عمل بنده دخالتی ندارد
دهشت

دهشت

در غلبۀ اُنس از خود رها شدن و از خود جدا گشتن است
رضا

رضا

خوشنودی و بسندکاری است
سماع

سماع

بیدار کردن است از خواب، و جنبانیدن است از آرام
طالب

طالب

جوینده حق را گویند، از راه عبودیت و محمدت کمال، نه از روی دوستی.
عزم

عزم

قطع است از غیر آن، و اعراض قلب از همه چیز الا آن
فتوت

فتوت

بجوانمردی و آزادگی زیستن.
محب

محب

صاحب محبت را گویند، وقتی که مستغنی از دوستی دانند، با حق تعالی
محبت

محبت

دوستی را گویند، بی‌سبب و علاقه و بی‌حرکتی، با حق سبحانه و تعالی.
محبوب

محبوب

حق تعالی را گویند وقتی که مستغنی از دوستی دانند او را مطلقاً بی‌ قید.
مُروّت

مُروّت

گم بودن است و در خود زیستن
مشاهده

مشاهده

برخاستن عوایق است میان بنده و حق
مطلوب

مطلوب

حق تعالی را گویند، وقتی‌ که جوینده عاجزتر از آن باشد که به دوستی منسوب بود.
مکاشفه

مکاشفه

دیدار دل است با حق
مهر

مهر

میل به اصل خود است با وجود علم و آگاهی
میل

میل

رجوع را گویند به اصل خود
هواجس

هواجس

عبارت است از خواطر نفسانی
هوی

هوی

میلِ نفس به مقتضیات طبیعت و روی گردانیدن از جهت عُلوّ، به واسطۀ توجه به جانب پست.
وارد

وارد

هرچه از معانی که بدون کوشش بنده بر قلب می ریزد.
وجد

وجد

آتشی است افروخته میانِ سنگِ اختیار و آهن نیاز
وقت

وقت

آن است که جز حق درو نگنجد