موضوعات

82 پست

نورالدین عبدالرحمان جامی

حق سبحانه و تعالی همه جا حاضر است، و در همه حال به ظاهر و باطن همه ناظر. زهی خسارت، که تو دیده از لقای او برداشته، سوی دیگر نگری، و طریق رضای او بگذاشته، راه دیگری سپری.

نورالدین عبدالرحمان جامی

حضرت بی چون که تو را نعمت هستی داده است، در درون تو جز یک دل ننهاده است، تا در محبت او یک روی باشی و یک دل، و از غیر او مُعرض و بر او مقبل،

نه آنکه یک دل را به صد پاره کنی،

و هر پاره ای را در پی مقصدی آواره.

نورالدین عبدالرحمان جامی

تفرقه عبارت از آن است که دل را به واسطۀ تعلق به امور متعدد پراکنده سازی، و جمعّیت، آنکه از همه به مشاهدۀ واحد پردازی.

جمعی گمان بردند که جمعّیت در جمع اسباب است، در تفرقۀ ابد ماندند. فرقه ای به یقین دانستند که جمع اسباب از اسباب تفرقه است، دست از همه افشاندند.

امام مستملی البخاری

بدان که فقر اصلی است بزرگ، و اصل مذهب این طایفه فقر است و حقیقت فقر نیازمندی است، و بنده جز نیازمند نباشد. از بهر آنکه بندگی بی ملکی است، و هر که مالک نباشد مملوک باشد. و مملوک به مالک خویش محتاج باشد. پس غنی به حقیقت حق است و فقیر به حقیقت خلق. و غنا صفت حق است به حقیقت و فقر صفت خلق است به حقیقت.

امام مستملی البخاری

و باز بزرگی گفت:
هر کس که ایمان وی صحیح باشد
نظر نکند مر کَون را و آن چه در آن است،

از بهر آن که خساست همّت از اندکی معرفت باشد

(به خدای تعالی).

شیخ ابوبکر الکلابادی

«قَالَ بعض الشُّيُوخ حقائق الْإِيمَان أَرْبَعَة تَوْحِيد بِلَا حد وَذكر بِلَا بت وَحَال بِلَا نعت وَوجد بِلَا وَقت».
بعضی از شیوخ گفته اند که ارکان ایمان چهار است:
توحید بی حد، و ذکر بی قطع،
و حال بی نعت، و وجد بی وقت.

امام مستملی البخاری

«و سئل امیرالمؤمنین على بن أَبى طَالب رضى الله عَنهُ و کرم الله وجهه عن الزهد فقال هُوَ أَن لَا یبالى من أكل الدُّنْيَا من مُؤمن أَو كَافِر».

گفت زاهد آن است که باک ندارد

از آنکه دنیا را که خورد مؤمن یا کافر.

امام مستملی البخاری

بدان که زهد اصل همه چیزها است و اصلی است همه احوالهای پسندیده را، و اول مقامی از مقامهای مریدان زهد است. هرکه این اصل استوار کرده باشد بنای همه کارها بر او درست آید، و هرکه اصل زهد استوار نکرده باشد بنای دیگر احوال بر او درست نیاید، از بهر آنکه پیغمبر علیه السلام گفته است «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ». چون دوستی دنیا سر جملۀ گناهان است، ترک دنیا سر جملۀ طاعتها باشد.

امام مستملی البخاری

اما دلیل عقلی آن است که هرکه را آدب ظاهر بیش دیدیم صفوت باطن بیش دیدیم. نبینی که چون انبیا علیهم السلام از همه خلق صحیح باطن تر اند به ظاهر با آدب تر و با حرمت تر اند. و در شاهد نیز همچنین است که هر که با آدب تر است به ملوک نزدیکتر است، و هرکه بی آدب تر است دور تر است. پس شریعت آداب نگاه داشتن است. و صحت باطن قرب حق است. و هرکه را آدب بیشتر است قرب بیشتر است.

امام مستملی البخاری

علوم صوفیان علوم احوال است، و احوال مواریث اعمال است، و احوال نیاید مگر از کسی که اعمال درست کرده باشد.

و معنی اعمال اقامت شریعت است،

و معنی احوال صفوت سر است.

امام مستملی البخاری

«وهی التی تختص بعلم الاشارة»

این علم خواطر و مشاهدات و مکاشفات

اختصاص است به آن که او را

علم اشارت خوانند.

ابوحفص عمر نسفی

و این یک چیز (قلب) را دو نام است، و سه درجه است، و چهار منزلت است، و پنج کرامت است، و شش حال است،
و هفت مرتبت است، و هشت مقام است، و نه صفت است، و ده وقت است.

نورالدین عبدالرحمان جامی

ای در همه شان ذات تو پاک از همه شَین
نی در حق تو کِیف توان گفت نه اَین
از روی تعقُّل همه غیرند صفات
با ذات تو وز روی تحقّق همه عَین

عین القضات همدانی

مقصود همه کون، وجود رویت
وین خلق بجملگی طفیل کویت
ایمان موَّحِدان ز حسن رویت
کفر همه کافران ز زلف مویت

نورالدین عبدالرحمان جامی

رخ گرچه نمی نمائیم سال به سال
حاشا که بُوَد مهرِ تو را وَهمِ زوال
دارم همه جا با همه کس در همه حال
در دل زِ تو آرزو و در دیده خیال

نورالدین عبدالرحمان جامی

ماییم به راه عشق پویان همه عمر
وصل تو به جد و جهد جویان همه عمر
یک چشم زدن خیال تو پیش نظر
بهتر که جمال خوب رویان همه عمر

سهل بن عبدالله تستری

المعرفة هی المعرفة بالجهل

معرفت آن است که به جهل خود عارف شوی.
Gnosis is the gnosis of (your) Ignorance

الحسن بن علی (علیه السلام)

خدای تعالی را به اکراه طاعت ندارند،
و اندر وی به غلبه عاصی نتوان گشتن،
و حق تعالی بندگان را اندر مملکت خویش
مهمل به جای نگذارد تا هر چه خواهند کنند.

سهل بن عبدالله تستری

خدای تعالی نیکان را قوّت بر طاعت نه به جبر داد،
به درستی که قوت ایشان به یقین داد.

مجدد الف ثانی

عشق و محبت هم مقاصد نیستند،
از برای حصول مقام عبودیت اند.

مجدد الف ثانی

اُنس محبّان به مشاهده محبوب است،
و اُنس محبوبان به بندگی محبوب.

ابوبکر کتانی

گفت: تصوّف خُلق است.
آن کس که خوی زیادتی دارد بر تو،
در تصوّف بر تو زیادی دارد.

سری سقطی

دل دوستان شاد شود نزدیک سماع،
و دل تایبان بترسد، و دل مشتاقان افروخته گردد.

ذوالنون مصری

سماع واردی است بحق که برانگیزاند دل را سوی حق،
هر که بهرِ نفس سماع کند، زندیق گردد.

شمس تبریزی

خلل از این است که خدا را به نظر محبت نمی نگرند،
به نظر علم می نگرند، و به نظر معرفت، و نظر فلسفه!
و (اما) نظر محبت کار دیگر است.

خواجه عبدالله انصاری

نشان زندگانی با حق به نیاز سه چیز است:

۱. هر چه از حق آید شکر واجب بر آن
۲. هر چه از بهر حق کنی عذر واجب دیدن
۳. اختیار حق را صواب دیدن

خواجه عبدالله انصاری

نشان زندگانی کردن با خلق به صبر سه چیز است:

۱. به توانی ایشان از ایشان راضی بودن
۲. عذرهای ایشان را باز جستن
۳. داد ایشان از توانی خود بدادن

خواجه عبدالله انصاری

نشان زندگانی کردن با خود به عقل سه چیز است:

۱. قدر خود بدانستن
۲. اندازۀ کار خود دیدن
۳. در خیر خویش بکوشیدن

خواجه عبدالله انصاری

ارکان مُروّت سه چیز است

۱. زندگانی کردن با خود به عقل
۲. زندگانی کردن با خلق به صبر
۳. زندگانی کردن با حق به نیاز