خدای تعالی را به اکراه طاعت ندارند،
و اندر وی به غلبه عاصی نتوان گشتن،
و حق تعالی بندگان را اندر مملکت خویش
مهمل به جای نگذارد تا هر چه خواهند کنند.
موضوعات
خدای تعالی نیکان را قوّت بر طاعت نه به جبر داد،
به درستی که قوت ایشان به یقین داد.
عشق و محبت هم مقاصد نیستند،
از برای حصول مقام عبودیت اند.
خوشنودی و بسندکاری است
اُنس محبّان به مشاهده محبوب است،
و اُنس محبوبان به بندگی محبوب.
قطع است از غیر آن، و اعراض قلب از همه چیز الا آن
گفت: تصوّف خُلق است.
آن کس که خوی زیادتی دارد بر تو،
در تصوّف بر تو زیادی دارد.
دل دوستان شاد شود نزدیک سماع،
و دل تایبان بترسد، و دل مشتاقان افروخته گردد.
سماع واردی است بحق که برانگیزاند دل را سوی حق،
هر که بهرِ نفس سماع کند، زندیق گردد.
خلل از این است که خدا را به نظر محبت نمی نگرند،
به نظر علم می نگرند، و به نظر معرفت، و نظر فلسفه!
و (اما) نظر محبت کار دیگر است.
بیدار کردن است از خواب،
و جنبانیدن است از آرام
آن است که جز حق درو نگنجد
در غلبۀ اُنس از خود رها شدن و از خود جدا گشتن است
دیدن چیزی است چنان که آن چیز است
آتشی است افروخته میانِ سنگِ اختیار و آهن نیاز