عبدالرزاق کاشانی در اصطلاحات الصوفیه:
عبارت است از تجلی خداوند به وجه خودش برای ذات خودش، برای اینکه جمالِ مطلقِ او را جلالی است که عبارت از قهاریت و غلبۀ اوست بر کُل – در مقام تجلی او به وجهش – که هیچکس باقی نمی ماند تا او را ببیند، در حالیکه او در نهایت بلندی و علّو جمال است، او را مرتبۀ دُنوّ و پائین آمدنی هم هست که بدان به ما نزدیک شده و پائین می آید، ظهور او در تمام اشیاء است، چنانکه گفته اند:
جمال تو در تمام حقایق موجودات ساری و جاری است
و جز جلال تو پرده پوش آن (جمال) نمی باشد
این جمال را جلالی است و آن عبارت از پوشیدگی اش به تعینات موجودات است، پس هر جمالی را جلالی است و آن سوی هر جلالی هم جمالی است، و چون در جلال و صفات آن معنی پوشیدگی و عزّت مس باشد، لذا علوّ و قهر (برتری و چیرگی) از جانب حضرت الهی لازم آنمی گردد، و فروتنی و هیبت و ترس از جانب ما، و چون در جمال و صفات آن معنی نزدیک شدن و پرده برگرفتن می باشد، لازمه اش لطف و رحمت و عنایت از جانب حضرت حق است و اُنس از جانب ما.