شیخ فخرالدین عراقی
بدان كه در اثنای هر لمعهای ازین «لمعات» ایمائی كرده میآید به حقیقتی منزه از تعین، خواه حبش نام نه خواه عشق، «اذلامشاحة فی الالفاظ»، و اشارتی نموده میشود به كیفیت سیر او در اطوار و ادوار، و سفر او در مراتب استقرار و استبداع، و ظهور او به صورت معانی و حقایق، و بروز او به كسوت معشوق و عاشق و باز انطوای عاشق در معشوق عیناً، و انزوای معشوق در عاشق حكماً، و اندراج هر دو در سطوات وحدت او جمعاً.
شیخ فخرالدین عراقی
كلمهای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح
بزبان وقت املاء كرده میشود، تا آینه معشوق هر عاشق آید، با آنكه رتبت عشق برتر از آنست كه بقوت فهم وبیان پیرامن سراپردۀ جلال او توان گشت، یا بدیدۀ كشف و عیان بجمال حقیقت او نظر توان كرد.
بزبان وقت املاء كرده میشود، تا آینه معشوق هر عاشق آید، با آنكه رتبت عشق برتر از آنست كه بقوت فهم وبیان پیرامن سراپردۀ جلال او توان گشت، یا بدیدۀ كشف و عیان بجمال حقیقت او نظر توان كرد.
نورالدین عبدالرحمان جامی
ورزش این نسبت شریفه می باید کرد بر وجهی که در هیچ وقتی از اوقات و هیچ حالتی از حالات از آن نسبت خالی نباشی، چه در آمدن و رفتن، و چه در خوردن و خفتن، و چه در شنیدن و گفتن، و بالجمله در جمیع حرکات و سکنات حاضر وقت می باید بود، تا به بطالت نگذرد، بلکه واقف نفس تا به غفلت برنیاید.
نورالدین عبدالرحمان جامی
آدمی اگرچه به سبب جسمانیّت در غایت کثافت است، امّا به حسب روحانیّت در نهایت لطافت است. به هرچه روی آرد حکم آن گیرد، و به هرچه توجّه کند رنگ آن پذیرد.
نورالدین عبدالرحمان جامی
جمیل علی الاطلاق حضرت ذوالجلال و الافضال است.
هر جمال و کمال که در جمع مراتب ظاهر است، پرتو جمال و کمال اوست، آنجا تافته و ارباب مراتب بدان سمت جمال و کمال صفت یافته.
هر جمال و کمال که در جمع مراتب ظاهر است، پرتو جمال و کمال اوست، آنجا تافته و ارباب مراتب بدان سمت جمال و کمال صفت یافته.
شیخ نجم الدین رازی
اي ملائكه تا اين مرغ خاك بر دنبال دارد شما ازو بهره مند شويد تا خاك بشريت بر دنبال اوست شما با او هم نشيني «إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» مي توانيد كرد چون اين خاك باز افشاند مقام او «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» باشد شما را پرو بال پرواز آن حضرت نباشد.
شیخ نجم الدین رازی
بدانكه در شبهات اين سؤالات و مقالات بسياري خلق از فضلاء و حكماء و علماي متقدّم و متأخر سرگردان بوده اند و هستند و هر اختلاف كه در مسائل اصولي افتاده است محلّ اشكال همه از اينجا بوده است
و چون بحقيقت در جواب بياني شافي افتد بسي مشكلات كه به عمرهاي دراز از حكماي اوائل در آن رنج برده اند و حل نتوانستند كرد حل افتد
«إن شاء اللّه وحده»
و چون بحقيقت در جواب بياني شافي افتد بسي مشكلات كه به عمرهاي دراز از حكماي اوائل در آن رنج برده اند و حل نتوانستند كرد حل افتد
«إن شاء اللّه وحده»
شیخ فخرالدین عراقی
عشق از روی معشوقی آینۀ عاشقی آمد، تا در وی مطالعۀ جمال خود کند و از وی عاشقی آینۀ معشوقی آمد، تا در او اسماء و صفات خود بیند، هر چند در دیدۀ شهود یک مشهود بیش نیامد، اما چون یک روی به دو آینه نماید هر آینه در هر آینه روی دیگر پیدا آید، با آنکه در حقیقت جز یکی نبود.
معيار الصدق في مصداق العشق
شیخ نجم الدین رازی
(۵۷۳ – ۶۵۴ هجری قمری)
(۵۷۳ – ۶۵۴ هجری قمری)
عین القضات همدانی
مبادا تصور کنی، که آنگونه معانی را می توان از راه این الفاظ دریافت کرد، و به عقل ناقص و هوش نارسای خویش در آن تصرّفی کنی. …..
سهل بن عبدالله تستری
از سهل پرسیدند که نشان بدبختی چیست؟
گفت: آنست که تو را علم دهد و توفیق عمل ندهد،
و عمل دهد و اخلاص ندهد، که عمل کنی بیکار کنی،
و یافت و صحبت دهد با نیکان و تو را قبول دل ندهد.
گفت: آنست که تو را علم دهد و توفیق عمل ندهد،
و عمل دهد و اخلاص ندهد، که عمل کنی بیکار کنی،
و یافت و صحبت دهد با نیکان و تو را قبول دل ندهد.
نورالدین عبدالرحمان جامی
ماسوای حقّ (عزّ و علا) در معرض زوال است و فنا، حقیقتش معلومی است معدوم، و صورتش موجودی است موهوم. دیروز، نه «بود» داشت و نه «نمود».
و امروز نمودی است بی «بود»، و پیداست که فردا
از وی چه خواهد گشود.
و امروز نمودی است بی «بود»، و پیداست که فردا
از وی چه خواهد گشود.
امام شافعی
«حبب الی من دنیاکم ثلاث ترک التکلف و عشره الخلق بالتلطف و الاقتداء بطریق اهل التصوف»
از دنیای شما سه چیز را دوست دارم:
ترک نمودن تکلف، و با مردم زندگی کردن با تلطف،
و اقتدا نمودن بر طریق اهل تصوف.
از دنیای شما سه چیز را دوست دارم:
ترک نمودن تکلف، و با مردم زندگی کردن با تلطف،
و اقتدا نمودن بر طریق اهل تصوف.
شیخ نجم الدین رازی
حقيقت بدان كه هر چيزي را يكبار زادن است الاّ آدمي و مرغ را و آنچه ذوات بيضه اند كه اينها را دو بار زادن است تا به كمال خود مي رسند.
نورالدین عبدالرحمان جامی
حق سبحانه و تعالی همه جا حاضر است، و در همه حال به ظاهر و باطن همه ناظر. زهی خسارت، که تو دیده از لقای او برداشته، سوی دیگر نگری، و طریق رضای او بگذاشته، راه دیگری سپری.
نورالدین عبدالرحمان جامی
حضرت بی چون که تو را نعمت هستی داده است، در درون تو جز یک دل ننهاده است، تا در محبت او یک روی باشی و یک دل، و از غیر او مُعرض و بر او مقبل،
نه آنکه یک دل را به صد پاره کنی،
و هر پاره ای را در پی مقصدی آواره.
نه آنکه یک دل را به صد پاره کنی،
و هر پاره ای را در پی مقصدی آواره.
نورالدین عبدالرحمان جامی
تفرقه عبارت از آن است که دل را به واسطۀ تعلق به امور متعدد پراکنده سازی، و جمعّیت، آنکه از همه به مشاهدۀ واحد پردازی.
جمعی گمان بردند که جمعّیت در جمع اسباب است، در تفرقۀ ابد ماندند. فرقه ای به یقین دانستند که جمع اسباب از اسباب تفرقه است، دست از همه افشاندند.
جمعی گمان بردند که جمعّیت در جمع اسباب است، در تفرقۀ ابد ماندند. فرقه ای به یقین دانستند که جمع اسباب از اسباب تفرقه است، دست از همه افشاندند.
امام مستملی البخاری
بدان که فقر اصلی است بزرگ، و اصل مذهب این طایفه فقر است و حقیقت فقر نیازمندی است، و بنده جز نیازمند نباشد. از بهر آنکه بندگی بی ملکی است، و هر که مالک نباشد مملوک باشد. و مملوک به مالک خویش محتاج باشد. پس غنی به حقیقت حق است و فقیر به حقیقت خلق. و غنا صفت حق است به حقیقت و فقر صفت خلق است به حقیقت.
امام مستملی البخاری
و باز بزرگی گفت:
هر کس که ایمان وی صحیح باشد
نظر نکند مر کَون را و آن چه در آن است،
از بهر آن که خساست همّت از اندکی معرفت باشد
(به خدای تعالی).
از بهر آن که خساست همّت از اندکی معرفت باشد
(به خدای تعالی).
شیخ ابوبکر الکلابادی
«قَالَ بعض الشُّيُوخ حقائق الْإِيمَان أَرْبَعَة تَوْحِيد بِلَا حد وَذكر بِلَا بت وَحَال بِلَا نعت وَوجد بِلَا وَقت».
بعضی از شیوخ گفته اند که ارکان ایمان چهار است:
توحید بی حد، و ذکر بی قطع،
و حال بی نعت، و وجد بی وقت.
بعضی از شیوخ گفته اند که ارکان ایمان چهار است:
توحید بی حد، و ذکر بی قطع،
و حال بی نعت، و وجد بی وقت.
امام مستملی البخاری
«و سئل امیرالمؤمنین على بن أَبى طَالب رضى الله عَنهُ و کرم الله وجهه عن الزهد فقال هُوَ أَن لَا یبالى من أكل الدُّنْيَا من مُؤمن أَو كَافِر».
گفت زاهد آن است که باک ندارد
از آنکه دنیا را که خورد مؤمن یا کافر.
گفت زاهد آن است که باک ندارد
از آنکه دنیا را که خورد مؤمن یا کافر.
ادامه دهید…