بر عودِ دلم نواخت یک زمزمه عشق
زان زمزمه ام زپای تا سر همه عشق
حقّا که به عهد ها نیایم بیرون
از عهدۀ حقّ گزاریِ یکدمه عشق
احوال
5 پست
چون طالب صادق، مقدّمۀ نسبت جذبه را که التذاذ است به یاد کرد، حقّ سبحانه در خود باز یابد. که تمامی همّت بر تربیت و تقویت آن گمارد، و از هرچه منافی آن است خود را باز دارد و چنان داند که اگر فی المثل عمر جاودانی را صرف آن نسبت کند، هیچ نکرده باشد و حقِّ آن کَما یَنبَغی به جای نیاورده.
کای بلبل جان مست زیاد تو مرا
وی پایۀ غم پست زیاد تو مرا
لذات جهان را همه درپا فکند
ذوقی که دهد دست زیاد تو مرا
مادام که آدمی به دام هوا و هوس گرفتار است دوام این نسبت از وی دشوار است. اما چون آثار جذبات لطف در وی ظهور کند، و مشغلۀ محسوسات و معقولات را از باطن وی دور، التذاذ به آن غلبه کند بر لذّات جسمانی و راحات روحانی، کُلفَتِ مجاهده از میانه برخیزد و لذّت مشاهده در جانش آویزد. خاطر از مزاحمت اغیار بپردازد، و زبان حالش بدین ترانه ترنّم آغازد.
بدان که زهد اصل همه چیزها است و اصلی است همه احوالهای پسندیده را، و اول مقامی از مقامهای مریدان زهد است. هرکه این اصل استوار کرده باشد بنای همه کارها بر او درست آید، و هرکه اصل زهد استوار نکرده باشد بنای دیگر احوال بر او درست نیاید، از بهر آنکه پیغمبر علیه السلام گفته است «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ». چون دوستی دنیا سر جملۀ گناهان است، ترک دنیا سر جملۀ طاعتها باشد.