صفحه اصلی

111 پست

امام علی (علیه السلام)

ای انسان، داروی تو در درونت وجود دارد در حالی‌که تو نمی‌دانی و دردت هم از خودت می‌باشد اما نمی‌بینی. آیا گمان می‌کنی که تو موجود کوچکی هستی در حالی‌که دنیای بزرگی در تو نهفته است؟! ‌ای انسان، تو کتاب روشنی هستی که با حروفش هر پنهانی آشکار می‌شود.

امام علی (علیه السلام)

دَوَاؤُکَ فِیکَ وَ مَا تَشْعُرُ
وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ مَا تَنْظُرُ
وَ تَحْسَبُ (تزعم) اَنَّکَ‌ جِرْمٌ‌ صَغِیرٌ
وَ فِیکَ انْطَوَی الْعَالَمُ الْاَکْبَرُ
وَ اَنْتَ الْکِتَابُ الْمُبِینُ الَّذِی
بِاَحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَر

بيان حقيقت توبه و حد آن‏

بدان كه توبه عبارت است از معنيى كه از سه كار مرتب انتظام پذيرد: علم و حال و فعل. پس علم اوّل است و حال دوم و فعل سوم. و اول موجب دوم است، و دوم موجب سوم است، ايجابى كه مقتضى اطّراد سنت الهى است در ملك و ملكوت.

نورالدین عبدالرحمان جامی

… و فی الحقیقت غیر از وی موجودی نیست در خارج، و باقی موجودات عارض وی اند، و قایم به وی، چنانکه ذوق کمل کبرای عارفین و عظمای اهل یقین به آن گواهی می دهد، و اطلاق این اسم بر حضرت حقّ، سبحانه و تعالی، به معنی ثانی است نه به معنی اول.

نورالدین عبدالرحمان جامی

لفظ «وجود» را گاه به معنی تحقّق و حصول، که معانی مصدریه و مفهومات اعتباریه اند، اطلاق می کنند، و بدان اعتبار از قبیل معقولات ثانیه است که در برابر وی امری نیست در خارج، بلکه ماهیات را عارض می شود در تعقل، چنانکه محققانِ حکما و متکلمین تحقیق آن کرده اند …

نورالدین عبدالرحمان جامی

حقیقت حقّ (سبحانه) جز هستی نیست و هستی او را انحطاط و پستی نی. مقّدس است از سمت تبدّل و تغیّر، و مبّراست از وصمت تعدّد و تکثّر. از همۀ نشانها بی نشان. نه در علم گنجد و نه در عیان. همۀ چندها و چونها از او پیدا، و او بی چند و چون. همۀ چیزها به او مُدرَک و او از احاطۀ ادراک بیرون. چشم سر در مشاهدۀ جمال او خیره و دیدۀ سِرّ بی ملاحظۀ کمال او تیره.

نورالدین عبدالرحمان جامی

چون طالب صادق، مقدّمۀ نسبت جذبه را که التذاذ است به یاد کرد، حقّ سبحانه در خود باز یابد. که تمامی همّت بر تربیت و تقویت آن گمارد، و از هرچه منافی آن است خود را باز دارد و چنان داند که اگر فی المثل عمر جاودانی را صرف آن نسبت کند، هیچ نکرده باشد و حقِّ آن کَما یَنبَغی به جای نیاورده.

نورالدین عبدالرحمان جامی

مادام که آدمی به دام هوا و هوس گرفتار است دوام این نسبت از وی دشوار است. اما چون آثار جذبات لطف در وی ظهور کند، و مشغلۀ محسوسات و معقولات را از باطن وی دور، التذاذ به آن غلبه کند بر لذّات جسمانی و راحات روحانی، کُلفَتِ مجاهده از میانه برخیزد و لذّت مشاهده در جانش آویزد. خاطر از مزاحمت اغیار بپردازد، و زبان حالش بدین ترانه ترنّم آغازد.

نورالدین عبدالرحمان جامی

یعنی طلب و ارادت او از همۀ مطلوبات و مرادات منقطع گردد، و همۀ معلومات و معقولات از نظر بصیرت او مرتفع شود. از همه روی توجّه بگرداند و به غیر حقّ (سبحانه) آگاهی و شعورش نماند.

نورالدین عبدالرحمان جامی

فنا عبارت از آن است که به واسطۀ استیلا ظهور هستی حقّ بر باطن به ما سوای او شعور نماند، و فناء فنا آنکه به آن بی شعوری هم شعور نماند، و پوشیده نماند که فنای فنا در فنا مندرج است.

نورالدین عبدالرحمان جامی

هر چند خواطر منتفی تر و ساوس مختفی تر، آن نسبت قوی تر. کوشش می باید کرد تا خواطر متفرّقه از ساحت سینه خیمه بیرون زند و نور ظهور هستی حقّ سبحانه بر باطن پرتو افکند، تو را از تو بستاند، و از مزاحمت اغیار برهاند. نه شعور به خودت ماند، و نه شعور به عدم شعور به خود «بَلْ لَمْ یَبْقِ اِلّا اللهُ الواحِدُ الْاحَدِ».

نورالدین عبدالرحمان جامی

همچنان که امتداد نسبت مذکوره به حسب شمول جمیع اوقات و ازمان واجب است، همچنین ازدیاد کیفیّت آن به سبب تعّری از ملابسۀ اکنوان، و تبّری از ملاحظۀ صور امکان، اهّم مطالب است، و آن جز به جهدی بلیغ و جدّی تمام در نفی خواطر و اوهام میّسر نگردد.