منابع و مآخذ

70 پست

خواجه عبدالله انصاری

نشان زندگانی کردن با خود به عقل سه چیز است:

۱. قدر خود بدانستن
۲. اندازۀ کار خود دیدن
۳. در خیر خویش بکوشیدن

خواجه عبدالله انصاری

ارکان مُروّت سه چیز است

۱. زندگانی کردن با خود به عقل
۲. زندگانی کردن با خلق به صبر
۳. نندگانی کردن با حق به نیاز

مولانا جلال الدین

دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
زاد دانشمند، آثار قلم
زاد صوفی چیست؟ آثار قدم

مولانا جلال الدین

صوفی آن صورت مپندار ای عزیز
همچو طفلان تا کی از جوز و مویز
جسم ما جوز و مویز است ای پسر
گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر

اوحدالدین کرمانی

آنها که ز اسرار الهی مستند
در گلشن او دسته گلها بستند
مانند جنید و بایزید و حلاج
در گوشه خاطرم هزاران هستند

ذوالنّون مصری

کم ترین مقام اُنس آن است که اگر او را به آتش اندرازند غایب نگردد از آن کسی که او را با وی اُنس افتاده است

شیخ جنید بعدادی

پرسیدند که انس چیست؟ گفت: حشمت برخاستن و هیبت برجای داشتن است.
معنی ارتفاع حشمت آن باشد که رجاء بر این بنده غالب تر از خوف گردد

شیخ جنید بغدادی

محبت میل کردن دل است
و این آن باشد که دل بنده سوی خدای عزّوجلّ گراید و سوی چیزی که مر خدای را است عزّوجلّ بی تکلّف.

ذوالنّون مصری

در باب « تصوف » می گوید:
آنان مردمانی هستند که خدا را بر هر چیز دیگری برگزیده
و خدای متعال نیز آنان را بر همه چیز برگزیده است.

شیخ جنید بغدادی

اَلصُّوفِی کَالأرضِ، یُطرَحُ عَلیها کُلُّ قبیح
وَلا یُخرَجُ مِنها الّا کُلُّ مَلیحٍ
«صوفی» چون زمین باشد،

که پلیدی دریافت می کند،
و پاکی باز می دهد.

عبدالرحمان جامی

توحید به عرف صوفی ای صاحب سیر
تخلیص دل از توجه اوست به غیر
رمزی ز نهایت مقامات طیور
گفتم به تو گر فهم کنی منطق الطیر

شاه نعمت الله ولی

گر قطره نماند آب باقی باشد
ور کوزه شکست بحر ساقی باشد
عطّار به صورت از خراسان گر رفت
آمد عوضش شیخ عراقی باشد

مولانا جلال الدین

آن چنان کز فقر می ترسند خلق
زیر آب شور رفته تا به حلق
گر بترسندی از آن فقر آفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین

سهل بن عبدالله تستری

گفته است: « صوفی » آنست که:

خود را از جمله تیرگیها و تاریکیها پاک کند،
و از فکرت صافی اندرون خود را پر کند، و از خلق بگریزد، و در حضرت عزّت آویزد، و در پیش نظر او زر و سیم و کلوخ و سنگ یکسان باشد.