شیخ روزبهان بقلی شیرازی
(۵۲۲ – ۶۰۶ هجری قمری)
بزرگان صوفیه
شیخ فخر الدین عراقی
(۶۱۰ – ۶۸۸ هجری قمری)
خواجه بنده نواز گیسو دراز
(۷۲۱ – ۸۲۵ هجری قمری)
وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ مَا تَنْظُرُ
وَ تَحْسَبُ (تزعم) اَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ
وَ فِیکَ انْطَوَی الْعَالَمُ الْاَکْبَرُ
وَ اَنْتَ الْکِتَابُ الْمُبِینُ الَّذِی
بِاَحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَر
هستی به قیاس عقل اصحاب قیود
جز عارضی اعیان حقایق ننمود
لکن به مکاشفات ارباب شهود
اعیان همه عارضند و معروض وجود
حاشا! که دل از خاک درت دور شود
یا جان ز سر کوی تو محجور شود
این دیدۀ تاریک من آخر روزی
از خاک قدم های تو پر نور شود
در کوی تو عاشقان درآیند و روند
خون جگر از دیده گشایند و روند
ما بر در تو چو خاک ماندیم مقیم
ورنه دگران جو باد آیند و روند
ای دوست به دوستی قرینیم تو را
هرجا که قدم نهی زمینیم تو را
در مذهب عاشقی روا نیست که ما
عالم بینیم و نبینیم تو را
با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا
لیکن هرگز جفا نباشد چو وفا
با این همه راضیم به دشنام از تو
از دوست چه دشنام، چه نفرین، چه دعا
بر عودِ دلم نواخت یک زمزمه عشق
زان زمزمه ام زپای تا سر همه عشق
حقّا که به عهد ها نیایم بیرون
از عهدۀ حقّ گزاریِ یکدمه عشق
آن چنان کز فقر می ترسند خلق
زیر آب شور رفته تا به حلق
گر بترسندی از آن فقر آفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین
صوفی آن صورت مپندار ای عزیز
همچو طفلان تا کی از جوز و مویز
جسم ما جوز و مویز است ای پسر
گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
زاد دانشمند، آثار قلم
زاد صوفی چیست؟ آثار قدم
کای بلبل جان مست زیاد تو مرا
وی پایۀ غم پست زیاد تو مرا
لذات جهان را همه درپا فکند
ذوقی که دهد دست زیاد تو مرا
تخلیص دل از توجّه اوست به غیر
رمزی ز نهایات مقامات طیور
گفتم به تو گر فهم کنی منطق الطیر
زینسان که بقای خویشتن می خواهی
از خرمن هستیت جوی کی کاهی
تا یک سر مو ز خویشتن آگاهی
گردم زنی از ره فنا گمراهی